ذکر سینه زنی واحد سنگین برای ده شب اول محرم
شاعر : یوسف رحیمی
نوع شعر : سینه زنی
وزن شعر :
قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)
چشمهای من چه بارونیه ، سهم دلــــم پریشونــیه میلرزه قلب خستهی من ، آخه تو كوفه مهمونیه
حال و روز منو نگا کن ، مسلم تو غریبه بیعت کوفیا سرابه ، نامههاشون فریبه
برگرد از این شهر بلا ، بیدرده کوفه یا حسین
رحمی نداره این دیار ، نامرده کوفه یا حسین
******
با حال و روز خسته آقا ، با این دل شکسته آقـــــــا امشب به یاد غربت تو ، چشمهام به خون نشسته آقا
معنا نداره اینجا آخه ، نه غیرت و وفایی التماسم اینه نکنه ، سمت کوفه بیایی
آب و به روت میبندن و پرپر میشن گلها همه
کـــــوفه میـــا کوفه مــیـــــا ، آرام جان فاطمه
**********************
ورود كاروان به كربلا
داره میاد با شور و نوا ، یک قافله به دشت بلا با خیمههای آقا میشه ، خیمهی غم تو دلها به پا
هُرم عطش داره زمینش ، رنگ عزاست آسمون میشه نصیب اهل حرم ، اینجا دلی غرق خون
میباره بارون غم از ، چشمهای اهل خیمهها
میلرزه قلب بچههـــا ، از غــم و داغ کربلا
******
این سرزمین غرق شرر ، از غصه داره میده خبر یک خواهر شکسته دلی ، داره میگه با چشمای تر
ای همه هستیام تویی که ، با غربت آشنایی آخه بگو چرا این زمین ، داره بوی جدایی؟
میخونی ای امید من، با چشمهای غرق به خون
پیش چشمهای خــــواهرت ، انا الیه راجــعـــون
**********************
حضرت رقیه (س)
دیدم تو رو تُو آسمونا ، پر زد دلم برا تو بابا بیتو بهونه داره دلم ، امشب پیش رقیه بیا
بارونیه اگه که چشمهام ، حال منو میدونی آرزومه یه شب باباجون ، کنار من بمونی
با حسرت یک بوسه از، اون لبهای غرق به خون
آتیش زده قلب مــنـــو ، گــــــلبوسههای خیزرون
******
خون از لب تو جاری شده ، کار من آه و زاری شده دیدم رو نیزه سنگ بلا ، سهم لب قــــــاری شده
من بمیرم که غمهای تو ، یکی دو تا نبوده مثل چشمهای من باباجون ، چرا چشمهات کبوده
بابا نگاهت غرق خـــــون ، بابا لب تو پرپــره
دیشب کجا بودی مگه؟ روی موهات خاکسرته
**********************
طفلان حضرت زینب (س)
طاقت نداره این دل من ، اشک تو می شه قاتل من قدت داره شکسته می شه ، آروم آروم مقابل من
با پَر چادرم خونو از ، چهرهی تو می گیرم باشه آقا سرت سلامت ، خودم برات می میرم
خودم که هیچ حسین من ، تموم زندگیم فــــدات
هر چی که تو عالم دارم ، حسین فدای بچه هات
******
ببین داداش این دو جوان ، دارن کفن برا تو به تن اینه تموم حاجتشون ، پای تو جـــــــونشونو بِدَن
داره حکایت از حال من ، بغضی که تو گلومه این که فدائی تو بشن ، تموم آرزومه
بذار بشه تو کـــربــــلات ، نورانی آسمونشون
بذار رو پای تو باشه ، سرهای غرق خونشون
**********************
عبدالله ابن الحسن
حسرت میباره از تو نگاش ، اشک غریبیه تو چشمهاش میبینه تنها مونده عمو ، تاب و قرار نمونده براش
دنیا براش شده یه قفس ، نمیتونه بمونه هر طوری که شده خودشو ، به عمو میرسونه
حلقه زده دور عمو ، با تیر و نیزه لشکری
داره میاد از قتلگاه ، انگار صدای مادری
******
داره دلش هوای عمو ، میخواد بشه فدای عمو حالا با دستای کوچکش ، میشه سپر برای عمو
غصه نداره توی دلش ، به آرزوش رسیده با روی لالهگون به پیشِ فاطمه رو سپیده
میاد دوباره حرمله ، بازم گــلــی پرپر میشه
باز روی دست باغبون ، آلالهای بیسر میشه
**********************
قاسم ابن الحسن
آئینهی یل جملی ، دارای شـــکــــوه بیبدلــــــی گفتی برای تو شهادت، شیرینتره زِ هر عسلی
کربوبلا حیرونه از ، شوق شهادت تو میری ولی بذار بمونه ، نقاب رو صورت تو
خوب میدونی کینه دارن ، این بیوفاها از بابات
من میدونم آخـــر میشه ، مثل علی قـــد و بالات
******
در بین حملهای بیامون ، من رو صدا زدی عموجون آخه تو رو چطور ببینم ، با این چشای غرق به خون
سوی تو من رو میکشونه ، شمیم پیرهن تو سوره یوسفم چرا شد ، آیه آیه تن تو
وا کن چشاتو جون من ، تا جون ندم از ماتمت
سخته برا من داغ تو ، میری با این سِنِّ کمت
**********************
حضرت علی اصغر (ع)
چی میشه که بارون بگیره ، آخه علی داره می میره آتیش زده عطش به لباش ، لبهایی که مثل کویره
آبی نمونده توی حرم ، لبا چه نیمهجونه با یه دل بیصبر و قرار ، رباب داره میخونه
لالا لالایی اصغرم ، آروم جون من بخواب
شاید کمی آروم بشی ، شاید ببینی خواب آب
******
ششماهه غرق شور و نوا ، میدون میره رو دست بابا برپاست خروش و ولولهای ، بارونی میشه آسمونا
بارون تیره که میباره ، حالا به سوی اصغر تاب سهشعبه رو نداره ، امّا گلوی اصغر
آخر رسید به آرزوش ، ششماههی خون خدا
قنداقه شد واسهش کفن ، بر روی دستای بابا
*********************
حضرت علی اكبر (ع)
ای روشنی چشم ترم ، ای دلخوشی اهل حــــرم داری میری بذار ببینم ، خوب قد و بالاتو پسرم
دنیایِ آرزو و امید ، توی نگامه امّا این دم آخری نگاهت ، شده شبیه زهرا
هر دشمنی به سوی تو ، با بغض و کینه میرسه
از هر کجای این زمین ، بــوی مدینــه میرسه
******
از دنیا دیگه دل بریدم ، تا نـــالــــــــهی تو رو شنیدم تُو زانوهام نمونده رمق ، جسمم رو رُو خاکها کشیدم
حالا سرت رو پای منه ، بابا چشاتو وا کن تا کنارت نمیره بابا ، بازم منو صدا کن
رفتی ز دستم هست من ، دیر اومدم بالا سرت
چیزی نمونده از تنت ، شد اربــاً اربــا پیکرت
**********************
حضرت عباس (ع)
آقا فدای مهر و وفات ، لبتشنه رفتی ســـــــــوی فرات سیرابه مشکه تو ولی باز ، سقای تشنه خشکه لبات
میسوزه قلب خستهی تو ، اینجا یه دریا آبه لب تشنهی یه قطرهی آب ، ششماههی ربابه
مینوشن از آب فرات ، این نامسلمونا همه
خشکه ولی از تشنگی ، لبهای آل فاطمه
******
شد محشری دوباره به پا ، دور و برت تو دشت بلا قلبت به خون تپیده آخه ، راه حرم رو بستن آقــــــــا
نقش زمین شده آقاجون ، مشک و علم بمیرم من الهی برا تو و اون ، دست قـلم بمیرم
بـــاغ امیــدت پــرپــره ، حـــالا شبیه مشــک تو
با یک سهشعبه رفت ز دست، چشمای غرق اشک تو
**********************
وداع امام حسین
طاقت نداره داغ تو رو ، این قلب من فراق تو رو از کی بگیره زینب تو ، آقا دیگه سراغ تــــــو رو
داری میری ولی به سویِ حرم داری نگاهی تنها نذاری خواهر تو ، که سخته بیپناهی
میگم با قلبی غرق خون ، با اشکای جاری حسین
داری میری اما منو ، تو به کی میسپاری حسین
******
میباره چشمای ترمون ، تو این وداع آخــرمــــــون قرآن بگذار سرت بگیرم ، اکنون به جای مادرمون
حرف جدایی میزنی تو، چطور آروم بشینم آخه چطوری من میتونم ، رفتنتو ببینم
این لحظهی آخر ببین ، شد غرق خون چشمای من
وقتی که تو از خواهرت ، خواستی یه کهنه پیرهن
**********************
شام غریبان
توی دیار کربوبلا ، وقت نــمـــاز عــشــقــــه حالا هستیشو روی دست میگیره ، عاشقونه به راه خدا
تو قنوتش به آسمونا ، پر زد علی اصغر تو رکوعش برداشته ز خاک ، جسم علی اکبر
روی خاکها سر میذاره ، تو سجدههای آخرش
معراجش از قتلگاه ، رو نیزهها میره سرش
******
حالا به قتلگاه رسیده ، بانویی با قــــد خــمــیـــده جسم حسینشو میبینه ، با حنجری به خون تپیده
وقتی رسید کنار حسین ، که پیکری نمونده با دلی بیقرار میبینه ، دیگه سری نمونده
آه ای خدایا بنما قبول ، با لطفت از آل رسول
تو این شهید بیســرو ، این پارهی قلب بتول
|